۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

حزب‌الله لبنان و سابقۀ انکار تمدن دیرینۀ ایرانیان


سال‌ها پیش به خاطر یک پروژۀ تحقیقی کتاب «حکومت در اسلام» را مطالعه کردم و به مطالبی بر‌خوردم که عرق شرم بر پیشانی هر ایراندوستی می‌نشاند. سخنرانان در سومین کنفرانس اندیشه اسلامی (۱۳۶۳) مطالبی را در جمع همفکران خود مطرح کرده بودند که شاید تحملشان، حتی در فضای انقلابی آن روزگار، برای عموم مردم سخت می‌بود. آیت‌الله خمینی از «اشدّاء علی الکفار گفته بود و از کشتن و زدن و حبس کردن»، احمد جنتی هم قانون‌گذاری را مصداق کفر به شارع اعظم دانسته بود، و مکارم شیرازی هم به مغایرت مطلق دموکراسی با اصل ولایت فقیه فتوی داده بود. در آخرین پست خودم در این وبلاگ بخشی از سخنرانی سید علی خامنه‌ای را نقل کرده بودم. اما امروز سخنان سید حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان، را شنیدم و به یاد قسمتی دیگری از مطالب این کتاب افتادم که ارتباطی نزدیکی با افکار نصرالله داشت. محمد مهدی شمس‌الدین، از روحانیون لبنانی، سخنران دیگری بود در همان کنفرانس. شمس‌الدین گفته بود:

«... جمهوری اسلامی ایران، یک دولت اسلامی به معنای کامل کلمه است و حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز یک حکومت اسلامی به تمام معنی الکلمه می‌باشد. زیرا یک ملت ایران ملتی است مسلمان با محتوای فرهنگی سازنده‌اش که اسلام است و اسلام به عنوان عقیده، قانون و اخلاق می‌باشد و هیچگونه محتوای فرهنگی قدیم و جدید دیگر ندارد زیرا تاریخ قدیمش، قبل از اسلام، تاریخی است که رابطه‌اش در باطن نفوس و در ظاهر زندگی، گسسته و منقطع شده است و کوششی که برای بیگانه کردن اسلام در عصر جدید صورت می‌گیرد کوششی است مزورّانه که می‌خواهد تمدن و فرهنگ غربی را که از اسلام بیگانه و با روح اسلام دور است، با آن ممزوج کرده و آنرا به عنوان «جایگزینی» برای اسلام نشان دهند و اسلام را به یک حالت فرهنگی صرف که در حاشیه زندگی است نه در متن آن تبدیل سازند.»[۱]

آیا بی توجهی و حتی تخریب بناهای باستانی، حذف تاریخ شاهنشاهی از دروس آموزشی، تلاش برای جایگزین کردن عید قدیر به جای عید نوروز، و اقدامات ایرانی ستیزانۀ دیگر زاییدۀ چنین تفکری نیستند؟

اما جدا از نفی هویت مستقل ایرانی، نکته بارز دیگری هم در اظهارات «سید» حسن نصرالله وجود داشت که آشنایان به علم کلام شیعی معنی آن را به خوبی درک می‌کنند.
شیعیان معتقدند که شایستگی تشکیل حکومت تنها به امامانی تفویض شده که از خاندان پیامبر باشند. ریشۀ اختلاف در مورد نظریۀ ولایت فقیه نیز به همین نکته باز می‌گردد. برخی معتقدند در زمان غیبت امام معصوم، کس دیگری شایستگی نشستن بر مسند حکومت ندارد و برخی هم آنر تحت شرایطی پذیرفته‌ و ولایت فقها را به عنوان نایبان عام امامان معصوم مشروع و بلکه واجب نیز دانسته‌اند. شاید تأکید «سید» حسن نصرالله بر «سید» بودن روح‌الله خمینی، و علی خامنه‌ای برای راضی کردن آن عده از شیعیان عرب باشد که ولایت فقیه را هم تنها از سلاله پیامبر می‌پذیرند و نه از یک فقیه ایرانی!
شاید به لبنانی‌های نگران هم پیام میدهد که نترسید ما مستعمرۀ ایران عجم نشده‌ایم، و رهبران ایران از خودمان هستند «پدر در پدر عرب»!



بخشی از ترجمه سخنرانی:
" ... شاید منظور، ایران باشد اما در ایران امروز چیزی به نام پارسی سازی یا تمدن پارسی پیدا نمی شود. آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی مضری [اشاره به نسب عربی و اجداد پیامبر اسلام] است و بنیانگذار جمهوری اسلامی پدر در پدر عرب بوده و فرزند پیامبر خدا محمد است که درود خداوند بر او و خاندانش باد. امروز رهبر در جمهوری اسلامی، امام سید خامنه ای قریشی هاشمی، فرزند پیامبر خدا و فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهراست که عرب بودند. شاید منظور ایران باشد ..."[۲]

-----------------------------------
[۱] کتاب: حکومت در اسلام - سومین کنفرانس اندیشه اسلامی [بهمن ۱۳۶۳]، ص۲۷۳
ناشر: سازمان تبلیغات اسلامی، معاونت فرهنگی
چاپ: بهمن ۱۳۶۴، تهران
[۲] ترجمه فارسی سخنرانی حسن نصرالله از بی بی سی فارسی
---------------------------------------------

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

خامنه‌ای: اگر با وجود معیارهای اسلامی مردم حاکم را قبول نکردند باز مشروعیت ندارد.

از کتاب: حکومت در اسلام - سومین کنفرانس اندیشه اسلامی [بهمن ۱۳۶۳]، ص ۲۵- ۳۸
ناشر: سازمان تبلیغات اسلامی، معاونت فرهنگی
چاپ: بهمن ۱۳۶۴، تهران
---------------------------------------------

سید علی خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت):

"اصولا حاکمیت یعنی چه؟ آیا حاکمیت به معنای فرمانروایی مطلق و سلطنت خودکامگی و افسارگسیختگی یک نفر یا یک گروه بر جان یک عده از انسانهاست؟ به معنای یک مسئولیت سنگین‌تر است بر دوش کسی که از لحاظ حقوق با انسانهای معمولی هیچ تفاوتی ندارد و در برابر قانون با آنها یکسان است؟ ... اگر قرار شد فردی یا جمعی در رأس حکومت قرار گیرند، با چه معنایی می‌توانند این مسئولیت را برای خود انتخاب کنند؟ اسلام به اینها پاسخ داده است.

برای مسئولین حکومت اسلامی معیارهای تخلف ناپذیری وجود دارد که تا کسی آن معیارها را نداشته باشد ممکن نیست در ردیف کاندیداهای حاکمیت قرار بگیرد.

اینطور نیست که هر فاسق و فاجر هواپرست شیاد زورمند گردن کلفتی، با اتکا به توجه اذهان و آراء بطرف خودش حق داشته باشد با همراه کردن آراء مردم در رأس حکومت قرار بگیرد. این مشروعیت ندارد. نظر مردم تعیین کننده است اما نسبت به آن انسانی که دارای معیارهای لازم است. اگر معیارهای لازم در آن انسان نباشد، انتخاب نمی‌تواند به او مشروعیت ببخشد، این معیارها باید مشخص شود...

آن کسی که این معیارها را دارد و از تقوی و صیانت نفس و دینداری کامل و آگاهی لازم برخوردار است، آنوقت نوبت می‌رسد به قبول ما، اگر همین آدم را با همین معیارها، مردم قبول نکردند باز مشروعیت ندارد. چیزی به نام حکومت زور در اسلام نداریم.

... منشاء گزینش و انتخاب و قبول، مردم‌اند
و بُعد ایمانی و اخلاقی شخص حاکم، نوع حکومت کردن، تماس با مردم و سوال از آنها و خود را از سطح زندگی مردم حتی پایینتر قرار دادن، اینها معیارهای حکومت است."

نکات قابل توجه:
- خامنه‌ای در این دوره، که بحث بر سر رهبری آینده هنوز به اوج خود نرسیده، امکان رهبری «فرد» و «گروه» را با هم به کار می‌برد. گویی اختلاف نظر در مورد رهبری فردی یا شورایی از همین سالها وجود داشته.

- او در مورد نحوۀ انتخاب رهبر حکومت اسلامی همۀ تئوری‌های رقیب، یعنی «گزینش، انتخاب، و قبول» را با هم به کار می‌برد.

- به نظر می‌رسد در این مرحله مشروعیت را هم مشروط به انتخاب توسط مردم می‌داند و هم مطابقت با معیارهای اسلامی؛ آنهم به یک میزان [قابل توجه آیت الله یزدی]. گویا در این مرحله هنوز بر این باور بود که مردم را اگر آزاد بگذاریم حتماً حکومت اسلامی را برخواهند گزید. طبیعتاً شعارهایی مثل «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» برایشان خیلی غریب و یا مختص خارج نشینها بود.

-----------------------------------
گفته‌های آیت‌الله خمینی، جنتی و یزدی هم در این مجموعه سخنرانی‌ها نکات خواندنی دارد که امیدوارم در پست‌های بعدی نقل کنم
-----------------------------------

۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

تفاوت مسلمانان چین و روسیه با مسلمانان غزه

تیر ماه ۱۳۸۸ بود که اخبار مربوط به درگيري های گسترده در شهر ارومچی، مرکز استان سين کيانگ چين به خبر اصلی رسانه‌های دنیا تبدیل شد و کشته شدن بيش از ۱۶۰ نفر (بنا بر آمار رسمی و بيش از ۸۰۰ نفر بنا بر آمارهای غير رسمی) توسط کشورهای مختلف محکوم شد. هزاران زن ايغوری مسلمان که در اعتراض به بازداشت بيش از ۱۴۰۰ نفر از همسران و بستگان خود با راهپيمايي مسالمت آميز و شعار «لا الله الا الله» سر می‌دادند مورد حمله پليس واقع شدند. این راهپیمایی‌ها به گفته منابع چینی به خونين ترين درگيری‌های بيست سال اخير اين کشور دامن زد. با اینکه درگيری‌ها ميان «ايغور» های مسلمان و «هان»های کمونيست بود، حکومت اسلامی ایران نه پیام تسلیتی برای بازماندگان قربانیان فرستاد، نه اقدام سرکوب‌گرانۀ دولت چین را محکوم کرد. از کفن‌پوشانی که خود را آمادۀ اعزام به غزه کرده‌ بودند، خبری نبود و توضیحات روزنامۀ کیهان (سخنگوی قشر حاکم) هم بیشتر به توجیهاتی برای این کشتار شباهت داشت. کیهان اصرار داشت که کشته شدگان فقط مسلمان نبوده‌اند، و بعلاوه کشورهای غربی این اقدام را محکوم کرده‌اند پس ما باید کاری مخالف آن انجام دهیم. البته بر کسی پوشیده نیست که منافع اقتصادی، امنیتی، و سیاسی ایران امکان انتقاد جدی از سیاست‌های داخلی چین را محدود می‌کرد. به همین دلیل آقای متکی، تنها وعده «بررسی کشتار مسلمانان در چین» را داد و بعد از آن هم هیچ بیانیه‌ای در محکومیت اقدام چین صادر نشد. اما از کشوری که عنوان «اسلامی» را به یدک می‌کشد، انتظار می‌رود از اخلاق سیاسی متفاوتی هم تبعیت کند. در این واقعه حکومت اسلامی ایران حفظ ثبات خودش را به «دفاع از مظلومان و مستضعفان جهان» ترجیح داد.

امروز خبرهای مربوط به بمب‌گذاری انتحاری در متروی شهر مسکو که به کشته شدن حدود ۳۸ نفر منجر شد، صدر اخبار رسانه‌ها را به خود اختصاص داد. مدتی نگذشته بود که مسئولیت این بمب‌گذاری متوجه مبارزان «مسلمانان» چچن شد. این بار هنوز ساعاتی از این خبر نگذشته بود که همان آقای "منوچهر متکي" در پيامی به " سرگئی لاوروف" ضمن ابراز همدردی با بازماندگان قربانيان حادثه، برای ریشه کن شدن «پدیده شوم تروريزم» اظهار اميدواری کرد. اینبار هم البته منافع اقتصادی، امنیتی، و سیاسی لحاظ شده است اما حکومت اسلامی ایران حفظ ثبات خودش را به آنچه سالها «دفاع از حقوق مسلمانان جهان» می‌خواند ترجیح داد.

راستی اگر اسرائیل هم نقش مهمی در ثبات اقتصادی، امنیتی و سیاسی حکومت اسلامی ایران داشت، آیا باز برای مردم غزه کفن می‌پوشیدند، سخنرانی و بیانیه و راهپیمایی برگزار می‌کردند؟