۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

کدام رهبر، کدام معظم، کدام انقلابی، کدام آیت‌الله، کدام سید؟

«رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی سید علی خامنه‌ای»
اینها عناوین کسی است که در چند سال اخیر و به ویژه در چند هفته اخیر یکی یکی از دستشان داده و به مرز بی‌هویتی رسیده است.

معظم؟! کدام معظم؟

مدتی است که در بیانیه‌های شخصیتها و حتی تیتر برخی روزنامه‌های داخل کشور عنوان «رهبر معظم» به «مقام رهبری» تنزل پیدا کرده است.

دیکتاتورهای جهان که اثری از عظمت و بزرگی در منش آنها نیست در عوض عنوان «کبیر» و «بزرگ» و «معظم» را برمی‌گزینند تا خود را هم وزن بزرگان جلوه دهند (نمونه دیگر آن رهبر معظم کره شمالی). اما این بزرگی کجا و بزرگ منشی کسانی چون کوروش بزرگ کجا.

رهبر؟! کدام رهبر؟

ظاهراً این روزها ایشان نصیبی هم از «رهبری» کشور ندارند. موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی عملا و علنا به خط و نشان کشیدنهای او در نماز جمعه بی اعتنایی کردند و با بیانیه‌ها، خطبه‌ها و فراخوان‌های خود نشان دادند که «رهبری» خیل عظیمی از مردم در دست آنهاست.

دهن کجی کسی که «نظرش را به نظر خود نزدیکتر» می‌دید هم مزید بر علت شده است. لااقل آقای کروبی زمانی که رئیس مجلس بود، در ماجرای لایحه اصلاح قانون انتخابات بالافاصله بعد از دریافت فرمان خامنه‌ای آنرا «حکم حکومتی» خطاب کرد و فاتحه لایحه را خواند. اما این احمدی نژاد کوتوله پشیزی هم برای نوشته خامنه‌ای ارزش قائل نشد. تنها بعد از انتشار نامه به خاطر حفظ حمایت علما و جناح حامیش رحیم مشایی را برکنار کرد. بعد هم که فهمید دیر شده، برای اینکه ثابت کند خامنه‌ای رهبر نیست، وزیری را که مستقیماً با نظر رهبری انتخاب می‌شد (وزیر اطلاعات) عزل کرد و مشایی را هم رئیس دفتر خود کرد. چنین حرمت شکنی را نه خاتمی و نه احتمالا موسوی می‌توانستند با خامنه‌ای بکنند.

انقلابی؟! کدام انقلابی؟

البته قبای رهبری «انقلاب» مدتهاست که به تن ایشان بزرگی می‌کند. اما کافی است به لیست مخالفان امروز ایشان نگاهی بیاندازید تا ثابت شود فاصله ایشان با «انقلاب» هم نجومی است:

آیت‌الله منتظری؛ تئوریسین ولایت فقیه، و اولین جانشین آیت‌الله خمینی
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی: از ارکان انقلاب، رئیس مجلس و رئیس جمهور پیشین، رئیس شورای تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان رهبری
حجت الاسلام سید محمد خاتمی: رئیس جمهور دو دوره‌ای
مهندس سیدمیرحسین موسوی: دو دوره نخست وزیر و منتخب خود آیت‌الله خمینی
حجت الاسلام مهدی کروبی: رئیس مجلس شورای اسلامی، از یاران اولیه آیت‌الله خمینی
آیات و آیات عظام: جلال الدین طاهری (امام جمعه و نماینده پیشین آیت‌الله خمینی در اصفهان)، یوسف صانعی (از بزرگترین مراجع تقلید شیعه)، اسدالله بیات زنجانی (از مراجع شیعه)، موسوی اردبیلی (دادستان پیشین انقلاب به دستور آیت‌الله خمینی و یکی از مراجع بزرگ)، علی محمد دستغیب (از مراجع شیعه و عضو مجلس خبرگان رهبری)، آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی ( قاضی شرع آذربایجان و دادستان کل انقلاب در دوران آیت‌الله خمینی و دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم) ...


آیت‌الله؟! کدام آیت‌الله؟

با این حساب «آیت‌الله» بودن ایشان که از همان ابتدا عاریتی بود حالا کم رنگ تر هم شده است. افول جایگاه روحانی او تا بدان حد است که ذوب شدگان ولایت به جعل خبر پرداختند و از حمایت ۵۰ تن از اعضای مجلس خبرگان خبر دادند که با واکنشهای منفی و تکذیب مواجه شد. لازم به ذکر است که اعضای مجلس خبرگان کلا ۸۶ نفر هستند که حتی اگر خبر جعلی ۵۰ نفر هم درست بود باز افتضاحی بزرگی به حساب می‌آید چون خبر از عدم حمایت ۳۶ عضو خبرگان رهبری می‌داد!

سید؟ کدام سید؟

«رهبری»، «عظمت»، و «آیت‌الله» بودن ایشان که رفت می‌ماند «سیدی» و «خامنه‌ای».

برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، حکومت تحت زعامت ایشان را «یادآور دوران سیاه ستمشاهی» و در نتیجه طاغوتی توصیف کردند. اوصاف «جائر، فاسد و فاسق» برای نظامش به کار رفت، حکومتش به حکومت اموی تشبیه شد (که منسوب است به بنی امیه، معاویه و یزید و در تقابل با حکومت علویِ منسوب به علی). اخیرا هم بازجویان زندان ایشان را «نامسلمان، قاتل و جانی» خواندند.

خامنه‌ای

تنها می‌ماند «خامنه‌ای» که آبروی آن هم توسط همین آقای میرحسین موسوی که اهل خامنه‌ است فعلاً حفظ می‌شود.

نوشته: میرزا

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

من هم یک لباس شخصی‌ام، اونها هم یک لباس شخصی

نوشته: میرزا

دیروز بی بی سي فارسی «لباس شخصیها» را به بحث گذاشته بود. گفته شد که برخی مدافعان نظام می‌گن «مردم همیشه در صحنه هر وقت تشخیص داده‌اند خود به صحنه آمده و ابتکار عمل را در دست گرفته‌اند. از دفاع مقدس گرفته تا دیگر بحرانهاي اجتماعی، سیاسی، ...»

به این ترتیب بنده و شما هم می‌توانیم از همین مردم همیشه در صحنه باشیم، لباس شخصي باشیم. فقط نمی‌دانم چرا این لباس‌شخصیها وقتی به دانشگاه حمله می‌کنن، سلاح سرد و گرم حمل می‌کنن، بی سیم دارن، موتورسیکلت های سازماني دارن، و با اين وجود نیروی انتظامی همینجور «ور و ور» آنها را نگاه می‌کنن. وقتی که به سفارت سنگ پرتاب می‌کنند و پرچم آتش می‌زنند، هاج و واج نگاهشان می‌کنند و حداکثر دیگه با لفظ «برادرها عقب برید» کنترلشون می‌کنند.

اما ما که در صحنه حاضر مي‌شیم، سلاحی جز دو انگشت خودمان که به علامت پیروزی بلند کردیم نداریم، وقتی سجاده نماز بردیم که در نماز جمعه شرکت کنیم، وقتی راهپیمایی سکوت می‌کنیم، و به قول خودشون در صحنه باشیم یه جور دیگه از ما استقبال می‌شه. با باتون، تسمه، چماق، زنجیر، قمه، چاقو، پنجه بوکس، تبر، و اسلحه گرم می‌زنند، و می‌کشند، زندانی می‌کنند و شکنجه می‌دهند، و جنازه تحویل خانواده می‌دهند.

به راستی فرق من و آن لباس شخصی دیگه چیه؟

چندین ساله که آقایان هر وقت می‌خوان تهدید کنند و جرات ندارند بگن نظام مقابله می‌کنه، سپاه و بسیج برخورد می‌کنه، از قول مردم حرف می‌زن که مثلا «مردم این را تحمل نخواهند کرد... مردم حقشان را کف دستشان خواهند گذاشت، ... مردم دست و پای آنها را خواهند برید، ... مردم زبانشان را از حلقشان بیرون خواهند آورد...» (شوخی نمی‌کنم، سرچ کنید این کلمات را در گفته‌های چند سال گذشته اقایان مییابید. از نقدی، حسینیان، فرماندهای سپاه گرفته تا نماینده مجلس و شخص رهبر) دو روز بعد از این بیانیه‌ها و چراغ سبز نشون دادنها سگهاشون رو (به قول آقای موسوی) ول می‌کنن به جان مردم. می‌گن مردم همیشه در صحنه آمدند! ای بیخود کردن!


آقا مگه مملکت به قول خودتون قانون نداره که مردم لباس شخصی اسلحه حمل می‌کنن، به مردم حمله می‌کنن، می‌کشن و شما هم که هم عکس دارین هم فیلم پي‌گیری نمی‌کنین. روز روشن و شب تاریک می‌ریزن جوانهای مملکت رو تکه تکه می‌کنن، بعد میگین مردم بودن (این هم از قول آقای کروبی). شما لاریجانی رو هم که از خودتون بود خفه کردید تا یک کلام گفت این لباس شخصیها باید شناسایی بشن.

در یک سال گذشته در کل کشورهای اروپا و آمریکا با وجود سازمانهای اطلاعات قوی که دارن و دشمنانی چون القاعده و غيره، رو هم رفته دو تا سه تا نقشه تروریستی کشف می‌شه یا نمی‌شه. این وزارت اطلاعات ما که نصف مملکت رو داره تو زندانها بازجویی می‌کنه، اعتراف می‌گیره، و هزار تا غلط دیگه می‌کنه، من نمی‌دونم چه جوری روزی ده تا توطئه تروریستی خنثی ميکنه. با این همه توانمندی چرا از کشف و دستگيری این لباس شخصیها بر نمی‌آد. چرا از اینها اعتراف نمی‌گیره، و محاکمه نمی‌کنه. این سایت گرداب چرا عکس کسانی رو که در حمله به دانشگاه دست داشتن برای شناسايي نمی‌ذاره.

یکی دو ماه پیش زاهدان یک بمبی منفجر شد، به 48 ساعت نرسیده عاملين رو مثلا تشخیص دادن و گرفتن و اعدام کردن. تو همین یک هفته اخیر هم سوء قصد به جان احمدی نژاد، هم موسوی و هم کروبی رو کشف کردن. اما این اغتشاشگر رو که در مشایعت نیروی انتظامی تیراندازی می‌کنه به مردم نمی‌تونن بگیرن!!



۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

چو تو بر يك مگس فرمان نداری ... برو شرمی بدار از شهرياری

از سعدی
مــغی در به روی جهان بــسته بــود
بتی را به خدمت میان بسته بود
پس از چند سال آن نكوهیده كیش
قضا حالتی صعبش آورد پیش
به پــای بــت انــدر بــه امـید
خیر بـغــلطـید بیچاره بر خاك دیر
كه درمانده­ام دست گیر ای صنم
به جـان آمدم رحم كن بر تنـم
بــزاریـد در خـدمـتــش بــارها
كه هیچش به­سامان نشد كارها
بـتی چـون بـرآرد مـهمات كس
كه نتواند ازخود براندن مگس؟
بـرآشــفت كـای پای بــند ضلال
به باطل پرستیدمت چـند ســال
مــهمی كــه در پـیش دارم بــرآر
وگرنه بخواهـم ز پــروردگــار
هنوز از بت آلوده رویش به خاك
كه كـامش برآورد یزدان پاك
حــقایق شنــاسی دریــن خیره شد
همــه وقت صافی بر او تیره شد
كه سرگشته­ای دون یزدان پرست
هنوزش سر از خمر بتخانه مست
دل از كفر و دست از خیانت نشست
خدایش برآورد كامی كه جست!
فرو رفت خاطر در ایـن مشكلـــش
كه پیغامی آمد به گــوش دلــش
كـه پـیش صـنم پـیر نــاقص عقول
بسـی گـفت و قـولـش نیامد قبول
گـر از درگــه مــا شــود نــیز رد
پس آن­گه چه فرق ازصنم تاصمد؟
دل اندر صمد بایدای دوست بست
كه عاجزترند از صنم هركه هست
مــحال است اگر سربراين در نهي
كه بـازآيـدت دسـت حاجت تهى
خـدایـا مـقـصـر بـه كـار آمــدیم
تهــی دســت و امـیدوار آمدیم... (كليات سعدى، ص 322)

از شافعی

گويند شافعى، در پیش پادشاهی نشسته بود و پادشاه را خواب می­آمد. هرگاه كه پادشاه در خواب شدى، مگس بيامدي و بر روي او نشستى، و او به دست خود، تپانچه­اي سخت بر روي خود زدى. پس یك­بار شافعی را گفت: خدای را حكمت چیست در آفرینش مگس؟ گفت: تا آن­كسانی را كه دعوی جباری كنند، عجز ایشان بدیشان نماید. (سيد سريدالدين محمد عوضى، گزیده جوامع الحكایات و لوامع الروایات، ص 21.)
منبع: سایت پایگاه حوزه


چو تو بر يك مگس فرمان نداری ... برو شرمی بدار از شهرياری


۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

بارالها، توبه کردم من از ایشان نیستم!

غلامعلی حداد عادل، که دخترش همسر مجتبی خامنه این فرزند همه کاره رهبری است، مدعی شد که تلویزیون بی بی سی فارسی بوسیله بهائیان اداره می شود. این نور چشمی رهبر در اظهارات غضب‌آلود خود گردانندگان بی بی سی فارسی را از اقلیت دینی بهائی می داند و به مردم توصیه می کند به برنامه های آن توجه نکنند. انگار که بهایی بودن ضد ارزش است. یکی نیست بگوید، آقای حدادِ «ناعادل» بهایی بودن ضد ارزش است یا دروغ، دزدی، قتل، ریا، خیانت و ... که شما در این مدت روا داشتید؟

یاد شعری از زنده‌یاد نادر نادر پور افتادم

طلاق
من مسلمان بوده‌ام، از دین گریزان نیستم
مذهب ار کین است و نفرت، من مسلمان نیستم
ریسمان را پاره کردم، رقعه را آتش زدم
من طلاقش داده‌ام اکنون پشیمان نیستم
من ترا دارم خدایا جز تو را مذهب مباد!
شکر در پیرانه سر بی نور ایمان نیستم
گر مسلمانی چنین و گر مسلمانی همین!
بارالها! توبه کردم من از ایشان نیستم