۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

آیت‌الله جنتی برای خدا هم تعیین تکلیف کرد

۳ مهرماه ۱۳۸۸ (۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹)

امام جمعه موقت تهران که از بیانیه سراسر چاپلوسانۀ مجلس خبرگان راضی و مشعف به نظر می‌رسید، در خطبه‌های نماز جمعه اعلام کرد:

«اين بيانيه، بيانيه بسيار خوبي بود كه هم مورد تقدير من و هم مقام معظم رهبري قرار گرفت»

حاضران گفتند: تقدیر شما غافلگیر کننده بود، اما از همه غیرمنتظره‌تر، تقدیر رهبرتان بود!

آیت‌الله جنتی که باورش شده خدا هم باید مطیع ولایت فقیه باشد، در ادامه افزود:

«لازم است در راستاي اين بيانيه هوشيارانه خداوند به آنان [اعضای مجلس خبرگان] اجر دهد

رئیس دفتر فرشتگان بارگاه الهی در پاسخ به ابلاغیه ایشان گفت:

با این «جهنمی» که آقای «جنتی» و دوستانش در ایران ساخته‌اند، اجرشان نزد همان بازجویان کهریزک محفوظ خواهد بود.

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

مرگ خوبه ولی فقط برای همسایه

سخنان محمود احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل نمونه خوبی از ریای اخلاقی است. در این نظام ارزشی مرگ خوب است، اما فقط برای همسایه. ریای اخلاقی یعنی شخص دیگری را به صفات اخلاقی مقید بداند که خود را به صورت حداقلی هم به آن متعهد نداند.

احمدی‌نژاد گفت: "امروز ديگر دوران تحقير ملت ها و اعمال سياست های دوگانه و معيارهای چندگانه سپری شده است."

احمدی‌نژاد اقدامات علیه مردم فلسطین را «نسل‌کشی» خواند و افزود «ديگر قابل قبول نيست که يک اقليت محض با يک شبکه پيچيده و طراحی غيرانسانی، بر اقتصاد و سياست و فرهنگ ... برده‌داری نوینی راه اندازی کند.»

آگاهان که از اقدامات جمهوری اسلامی در سرکوب مخالفان سیاسی، اقشار و اصناف معترض، روحانیون منتقد و اقلیتهای قومی، مذهبی و دینی خوب باخبر بودند، گفتند شکسته نفسی می‌فرمایید! اسرائیل که انگشت کوچک شما هم نمی‌شود. یکی از این آگاهان با اشاره به کمک دولت ایران به جیش المهدی، طالبان، حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی، جمهوری اسلامی را متهم کردند که سیاست خرابکارانه‌ای در منطقه اختیار کرده و با «برقراری شبکه پیچیده اقتصادی، نظامی، و فرهنگی سبب ایجاد برده‌داری نوینی» در کشورهای عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و اسرائیل شده است.

احمدی‌نژاد در بخشی دیگر از سخنانش، با توجه به سیاست‌های نظامی آمریکا، گفت: «پذيرفتنی نيست که عده‌ای از چند هزار کيلومتر دورتر در منطقه خاورميانه دخالت نظامی کنند و کشتار، جنگ، ترور، تهديد و تجاوز را به همراه آورند.»

آگاهان سردرگم مانده بودند که اعتراض احمدی‌نژاد مربوط به فاصله چند هزار کیلومتری است یا خود عمل. برای اینکه مسئله روشنتر شود پرسیدند: «آیا این پذيرفتنی است که ما از هزاران کیلومتر آنطرفتر نیاییم و در عوض شما در انتخابات کشور خودتان و سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم کشورتان، دخالت نظامی کنید، دست به کشتار، ترور، تهديد و تجاوز بزنید؟»

شخص آگاهی گفت: ما نصیحیت شما برای برقراری "مردم سالاری واقعی و حقيقی" را جدی می‌گیریم، اما آیا خود شما از نسخه‌ای را که برای فلسطین و اسرائیل می‌پیچید استفاده می‌کنید. ما از طرح رفراندم برای حل مشکل اسرائیل-فلسطین حمایت می‌کنیم، اما شما چرا از اسم رفراندوم برای کشور خودتان عینهو جن از بسم‌الله می‌ترسید.

خیام هم که صبرش سر آمده بود، از عالم اموات سر برآورد و گفت:

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفت شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی؟

۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

وقتی از مراجع تقلید هم می‌خواهند مقلد باشند

کسانیکه به ولایت فقیه معتقدند یک اصل اساسی را در مورد انسان نادیده می‌گیرند. «هیچ انسانی مصون از خطا نیست» خصوصا انسانی که از قدرت و مسئولیت برخوردار است؛ حالا اسم این قدرت را هر چه می‌خواهید بگذارید، معلم، رئیس، فرمانده، شاه، سلطان، ولی، امام، پیغمبر... برای همین باید همیشه در کنار قدرت و مسئولیت، سیستم یا سیستمهای نظارتی هم وجود داشته باشند. چرا؟ چون قدرت استبداد پرور هم هست، چون فاسد کننده هم هست، چون قدرت قابل سوء استفاده هم هست. برای خود او، و اجتماعی که بر آن قدرت و مسئولیت دارد خطرآفرین است. پدری که حرف منطقی را برنمی‌تابد و می‌گوید «حرف، حرف من است، چون من می‌گویم» می‌تواند یک خانواده را به پرتگاه تباهی بکشد. مدیری که مشاورینش هم جرأت اظهار نظر مخالف او را نداشته باشند، باعث ورشکستگی می‌شود. زعیم و حاکمی که تبعیت بی چون و چرا بخواهد، فرعون صفت و در نتیجه طاغوتی است.

در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی هم این اصل عقلی، عرفی و دینی نظارت بر قدرت حداقل در تئوری پذیرفته شده بود. اما وقتی شما سیستم نظارت بر بالاترین مقام یک جامعه را به یک امر سابژکتیو، ماورایی، غیرقابل سنجش، و نادیده حواله کنید، نتیجه همین می‌شود که در استبداد مطلقه فقیه ایران می‌بینید. در یک چنین نظامی ناظرش هم مدیحه سرایی می‌شود متملق.

سرمایه از رجانیوز نقل کرده است که: آیت الله سید احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری، در رابطه با اعلام نظر برخی مراجع که روز یکشنبه به عنوان اول ماه شوال برایشان اثبات نشده بود، اظهار داشت: «... برای اینکه مردم دچار مشکل نشوند، رهبر انقلاب حکم کردند که یکشنبه عید است لذا وقتی بر اثر حکم حکومتی امر می شود که روز یکشنبه عید است، آقایان دیگر باید تبعیت کنند.»

پیشنهاد می‌کنم در تاریخ مرقوم بفرمایید که زیاده خواهی ولایت فقیه بدانجا ‌رسید که غیر از عوام، خواص را هم به تقلید فرا خواندند؛ آنهم مراجع تقلید را. عنوانش را هم بگذارید تولد پاپیسم اسلامی در ایران قرن ۲۱.

--------------------------
می‌فرمایند فقیه «منتخب» مردم نیست، «وکیل» یا «نماینده» مردم نیست،
می‌فرمایند مردم «ولایت» فقیه را «کشف» می‌کنند و بعد هم «می‌پذیرند».
انتخابی در کار نیست.
تازه کشف و پذیرش او هم در اندازه عقل و شعور عامه مردم نیست بلکه
باید «خبرگان» جامعه در اینباره به نتیجه برسند.

شاید اگر دکتر شریعتی بود به این می‌گفت «استحمار»!

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

هدیۀ احمدی نژاد به اسرائیل در روز قدس

عکس: سربازان زن اسرائیلی با لباسهای منقش
به عکس احمدی‌نژاد ونوشته I Love Mahmoud


با وجود هشدارهای «پدرش» و طرفدارانش باز هم نتوانست جلوی زبان سیاهش را بگیرد! باز هم گند زد، و زمانی بدتر از این هم برای گند زدنش نمی‌توانست پیدا کند. در روز قدس چنان هدیه‌ای به اسرائیل داد که با میلیونها دلار هزینه هم نمی‌توانستند آنرا به دست آورند. احمدی‌نژاد چنان دل صهیونیستها را شاد کرد که الان در پوست خودشان هم نمی‌گنجند. به دو دلیل؛

اول: به زودی احمدی‌نژاد برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به آمریکا سفر خواهد کرد. و به شما قول می‌دهم عدۀ زیادی حین سخنرانی او آنجا را ترک خواهند کرد. اگر هم تا الان نگران بهانه‌ای برای این کار بودند، احمدی نژاد به ایشان هدیه کرد.

دوم: اسرائیل در به در به دنبال حمایت‌های بین‌المللی، خصوصا از طرف اروپاست. فکر می‌کنید چقدر باید خرج لابی‌گری و تبلیغات کند تا این همه حمایت را یک شبه به دست بیاورد؟ گزیده جملات زیر را بخوانید تا دلیل این ادعا را بیابید.

---------------------------------------

رئیس جمهوری ایران بار دیگر نسل کشی یهودیان در دوران جنگ جهانی دوم را "افسانه ای" آمیخته به "دروغ" و نوعی "عملیات روانی" خواند که برای زمینه سازی تأسیس کشور اسرائیل مطرح شده است.

و اما واکنشها:

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در قاهره: "انکار هولوکاست بی پایه، جاهلانه و نفرت انگیز" است.

وزارت خارجه فرانسه: صحبت های محمود احمدی نژاد "غیرقابل پذیرش و شوکه آور" است.

دیوید میلیبند وزیر امور خارجه بریتانیا: این سخنان "نفرت انگیز و حاکی از بی اطلاعی است ... این نوع پرخاش در شأن رهبران ایران نیست"

فرانک والتر اشتاین‌مایر، وزیر امورخارجه آلمان: احمدی‌نژاد «با بیان مهملات و اراجیف غیرقابل تحمل ننگ کشور خود است.»

---------------------------------------

چرا باید چنین موجود ننگ آفرینی را به زور و تقلب نمایندۀ ملتی پر افتخار کنند. در کدام برهه از تاریخ معاصر ما گفته‌های یک مسئول بلندپایه ایران را «جاهلانه، نفرت‌انگیز، غیرقابل پذیرش، شوکه آور، حاکی از بی‌اطلاعی، مهملات و اراجیف» خوانده‌اند؟

منابع: بی بی سی، دویچه وله

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

استفادۀ ابزاری از صلح حسنی و قیام حسینی نکنیم

KaravaanImage by martijnmunneke via Flickr

نوشته: میرزا


با انتشار کتاب «شهید جاوید» توسط آیت الله صالحی نجف‌آبادی (۱۳۴۹) قیام حسین ‌ابن علی تفسیر تازه‌ای به خود گرفت. نجف آبادی، قیام حسین را در راستای تشکیل حکومت اسلامی دانست. به اعتقاد او امام حسین بیش از اینکه یک شهید مظلوم باشد یک قهرمان مجاهد بود. شیعیان نمی‌بایست بر او بگریند بلکه از او الگوی مجاهده بگیرد.

تز این کتاب ابتدا توسط بسیاری از علمای شیعه مورد انتقاد قرار گرفت اما تا سال ۵۷ که حکومت اسلامی برقرار شد عده زیادی از مخالفان هم طرفدار سینه چاک این نظریه شدند. آنها از مظلومیت آن ۱۱ امام کمتر گفتند و در عوض هر چه توانستند از شجاعت تنها امامی گفتند و نوشتند که صاحب سپاه و لشگر بود. چه شورها که درنیانداختند و جوانان را به آن روانه جنگ و جبهه نکردند. به این می‌گویند استفادۀ ابزاری از دین! روزگاری شهادت حسین کاشتند و انقلاب و براندازی یک رژیم را درویدند؛ امروز هم صلح حسن می‌کارند و سازش و تداوم نظامی دیگر را طالبند...

  • سحام نیوز (۱۷ شهریور ۱۳۸۸): آیت الله مهدوی کنی میرحسین موسوی را به تبعیت از صلح امام حسن فرا خواند. دبیرکل جامعه روحانیت مبارز در نطق روزانه خود به مناسبت ماه مبارک رمضان گفت: «پس از ارتحال حضرت علی علیه السلام ، امام حسن (ع) ولایت را در دست گرفتند اما ایشان با توجه به شرایط زمان، با معاویه صلح کرد. بی شک صلح حضرت کمتر از قیام امام حسین (ع) نبود."

    آیت الله مهدوی کنی در ادامه گفت:« با توجه به تاکید همیشگی حضرت امام خمینی بر حفظ جایگاه ولایت فقیه، همگی باید در این مسیر گام برداریم.» او در ادامه بی آنکه نامی ببرد ، میرحسین موسوی را با لفظ بزرگان خطاب قرار داد و گفت «اگر فکر می کنند حقی از آنها ضایع شده، گاه لازم است برای حفظ مصالح به سیره امام حسن (ع) اقتدا کنند.»
  • موج سبز آزادی هم پاسخ داد: «گویا آقای مهدوی کنی توجه نکرده‌اند که رفتارهای حاکمیت کنونی، بیشتر از جنس روش حکومتی یزید است تا معاویه، و واکنشی از نوع امام حسین (ع) می‌طلبد، نه امام حسن (ع).»
البته به اعتقاد این میرزا نه آن زمان «امام حسین و یزیدی» مطرح بود و نه این زمان «امام حسن و معاویه‌ای». اصلا به کارگیری فرمولهای مذهبی برای تعریف اوضاع اجتماعی و چاره‌ جویی از آنها یعنی قدرتمندتر کردن همان کسانی که نقش سیاهی بر روزگار ما کشیده‌اند. کسانی که نه امانتدار خوبی برای دین ما بودند، نه دنیای ما و نه آخرت مان. آنان که برای انتخاب وزیر زن به خروش آمدند و جامه دراندند؛ اما وقتی مظلومیت ندا آقا سلطان‌ها، ترانه موسوی‌ها و سهراب اعرابی‌ها را دیدند، به صلح حسنی دعوت کردند.

جامعه امروز ایران از شعور سیاسی بالایی برخوردار است. آزادی را می‌فهمند، عدالت را می‌شناسند، ظلم و دروغ و استبداد را حتی ننه جون کروبی هم می‌تواند بفهمد. می‌دانند هر جا ظلمی هست، صلح و سازش و سکوت شریک ظلم شدن است. این دیگر فرمول مذهبی نمی‌خواهد.

فقهایی که اختیار تفسیر دین را در انحصار خود می‌دانند استعداد خوبی در مصادره هر نوع حرکت مردمی دارند که رنگ و بوی دینی به خود بگیرد. اشتباه گذشته را تکرار نکنیم. استفاده ابزاری از دین نکنیم که اگر چشم بگشاییم خود را ابزار و آلت دست می‌یابیم.

Reblog this post [with Zemanta]

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

خر و خرما

Ali Khamenei, Supreme Leader of IranImage via Wikipedia

نوشته: میرزا

حق با اوباما بود. در میان سیاسیون غربی، هیچ کس به اندازه این رئیس جمهور مسلمان زاده آمریکا حکومت اسلامی ایران را نشناخت. او رئیس جمهوری ایران را نادیده گرفته و به جای نامه نگاری‌های بی مورد با او، به سراغ «ولی» او رفت و به خامنه‌ای نوشت. البته احمدی‌نژاد هم اعتراضی نخواهد داشت چون خود او هم بعد از چهار سال کار کردن با خامنه‌ای به این نتیجه رسید که رابطه‌اش با رهبری مثل رابطه «پدر» با پسر است.

تعریف چنین رابطه‌ای نزد او و تقریباً همه سنتی‌ها از نوع پدرسالارانه است. در این نوع رابطه اگر فرزندی از ولی‌اش دلیلی را جویا شود، در درجه اول ممکن است با چند جواب سربالا روبرو شود. اگر پافشاری کرد، یا منطق «ولی» را زیر سوال برد، با عتاب و خطاب روبرو شده و احتمالا به او امر می‌شود «همین که من می‌گم» یا «چون من ‌گفتم!» یعنی موقعیت او حجت است و دیگر هیچ.

در حکومت اسلامی، «ولی امر» فقیهی است که خود را جایگزین پیامبر می‌داند. او اقتدار و اعتباری مشابه پیامبر مطالبه می‌کند و ریشه بسیاری از تعارضات موجود در نظام ولایت فقیهی در همین جاست.

در هر دینی مومنینی یافت می‌شوند که قائل به حجیت سخن و رفتار پیامبرشان هستند و فارغ از اخلاقی بودن یا نبودن این رفتار و سخنان به اصالت آن پایبند هستند. اما عده‌ای دیگر هم هستند که رفتار و گفتار پیامبر را عقل گریز و خرد ستیز نمی‌دانند. آنها استدلال می کنند که دعوت یک پیامبر به دیانتش باید عقل پسند هم باشد. پیامبر هم برای اثبات اصالت خود باید دلیل بیاورد وگرنه کسی به دینش نمی‌گراید. رفتار پیامبر باید با اصول پذیرفته شدۀ اخلاقی مطابقت داشته باشد.

گروه اول تا جایی که بتوانند دلایل و براهین عقلی برای رفتار پیامبر و جانشین او یا ولی فقیه اقامه می‌کنند. اما هر جا که عقلشان درمی‌ماند می‌گویند «چون پیامبر می‌گوید باید بپذیرید». و البته این عجز در پاسخ‌گویی نقض آنهاست ولی به جای اظهار عجز خود در یافتن دلیلِ آن گفته یا رفتار، از مقام نبی خرج می‌کنند تا ضعف منطق خود را جبران کنند. بعد همین رویه را در مورد موقعیت خود تسری می‌دهند. یعنی هر جا که برای عمل و گفته خود دلیل خردپسندی نمی‌یابند می‌گویند «چون ولی فقیه این طور امر کرده»، یا «سخن ولی فقیه فصل الخطاب است». این رفتار قیم مآبانه یعنی از وزن و مقام خود استفاده کردن برای جبران ضعف منطق و دلیل عقل پسند.

ممکن است برخی طرفداران ولایت فقیه این استدلال را برنتابند، اما این سخنان را از سر کینه‌توزی بیان نمی‌کنم. چه بسا از خود این آقایان اگر بپرسید استدلال می‌کنند که ”پدر خیر و صلاح فرزند خود را بهتر می‌فهمد و فرزند صغیر توان درک بسیاری مسائل را ندارد. گاهی یک پدر یا مادر تصمیم گیری می‌کنند و لازم هم نمی‌بینند که توضیحی دهند چون فرزند از درک آن ناتوان است. او را تجربه و علم بیشتر می‌باید تا بتواند دلیل رفتار ولی خود را بیابد.“

البته در این استدلال سفسطه و مغلطه‌ بسیار می‌توان یافت. معلوم است که ولایتِ «ولی فقیه» از جنس ولایت پیامبرانه نیست وگرنه «خاتمیت» پیامبر دیگر بی‌معنا می‌بود. اما بزرگترین اشکال این استدلال آن است که اصغار یا کسانی که به ولایت ولی احتیاج دارند نه تعریف درستی شده‌اند، و نه شرایط و حدود آنان مشخص است. معلوم نیست چه کسانی نیازمند تعیین تکلیف ولی امرند. آیا فقط عامه را شامل می‌شود یا خواص را نیز. آیا عوام بی سواد، پای منبر نشین و مقلد منظور نظر است، و یا قشر دانشجو، دانشمند، محقق و حتی مرجع تقلید را هم شامل می‌شود!

این‌ها مقدمه‌ای بود برای اشاره به خبری که در میزان اخبار (به نقل از رجانیوز) خوانده بودم.

قضیه از این قرار است که آیت الله العظمی صافی گلپایگانی به انتصاب وزریر زن در کابینه احمدی‌نژاد انتقاد کرده بود اما خامنه‌ای گویا انتقاد او را وارد ندانسته و عنوان کرده که «حق ولایت در جمهوری اسلامی تنها به عهده فقیه جامع‌الشرایط است».

آیت الله صافی گلپایگانی که یکی از مراجع تقلید فعلی است، اخیرا طی نامه‌ای استدلال فقهی خود را در خصوص ایراد ولایت زن بر مرد ارائه کرده است. گویا از نظر ایشان منسب وزارت معادل ولایت است. البته نظر ایشان از نظر من زره‌ای هم قابل قبول نیست. اما فعلا اشارۀ من به پاسخ خامنه‌ای است.

پاسخ شفاهی خامنه‌ای −که خبر مذکور به آن اشاره می‌کند − از دو حقیقت تلخ ولی مهم پرده می‌افکند.

اول) در نظام فعلی «ولایت فقیه»، ولایت، سرپرستی، و خلاصه کنترل امور دست هیچ کس دیگری غیر از «ولی فقیه» نیست. در این کشور، از شورای نگهبان گرفته تا مجلس خبرگان، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، وزیر و معاون وزیر و ... کسی از جایگاه ولایت برخوردار نیست. یعنی صلاح همه مردم این مملکت را «تنها» یک فقیه جامع الشرایط تعیین و اداره می‌کند. یک وقت فکر باطل به سرتان نزند که احمدی‌نژاد کاره‌ای است و یا وزیر او حق ولایت و سرپرستی حتی بر امری مثل بهداشت و درمان مملکت دارد. «وزیر، رئیس‌جمهور و دیگر مسئولان، همگی کارگزار نظام جمهوری اسلامی هستند و برای آنها حق ولایت مفروض نیست؛ حق ولایت تنها بعهده ولی فقیه جامع‌الشرایط است و مابقی مسئولان، کارگزاران حکومت اسلامی هستند

دوم) همۀ کسانی که در این «حکومت اسلامی» زندگی می‌کنند تحت زعامت و ولایت امری یک ولی فقیه جامع الشرایط هستند. از نماینده مجلس گرفته، تا وزیر و حتی شما مرجع عزیز. همانگونه که دیدید در مجلسی که اکثریت نمایندگانش را منتصبین رهبری عهده دارند، خامنه‌ای باز نتوانست به عقل و شعور و حتی چاکر منشی خیلی از آنها اعتماد کند و با یک توصیه نامه (بخوانید ”حکم حکومتی“) از آنها خواست تا به وزرای احمدی‌نژاد رأی اعتماد دهند. خامنه‌ای حتی استدلال این مرجع تقلید را که به لحاظ علمی و فقهی از جایگاه بسیار بالاتری برخوردار است «درست نمی‌داند».

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی که گویا پاسخ خامنه‌ای او را آزرده است در دو روز گذشته دیدارهای با آیات عظام صانعی و مکارم شیرازی داشته‌اند. این ملاقاتها با واکنش جامعه روحانیت مبارز (وابسته به خامنه‌ای) مواجه شد و این تشکل قدرتمند از مراجع خواسته تا با تمام قوا پشتیبان ولایت فقیه باشند و اوامر رهبری را «فصل الخطاب» قرار دهند. خامنه‌ای عوامل خود را واداشته تا از قول او بگویند «... چون من می‌گم». در این مملکت نه نماینده مجلسش ولایت دارد، نه وزیرش، نه رئیس جمهورش و نه حتی شما آقای مرجع.

پس اوباما خیلی زودتر از آیات عظام ما فهمید که ولایت امر دست احمدی‌نژاد و هیچ کس دیگری غیر از خود خامنه‌ای نیست.

اما یک نکته مهتر:

بر هر حقی، تکلیفی نیز مترتب است. اگر یک ولی (پدر یا مادر) به خود «حق» می‌دهد که زمام همۀ امور را به دست خود بگیرد «تکلیف» هم دارد که مسئولیت نتایجش را به عهده بگیرد. خر و خرما را که نمی‌توان با هم خواست. ولی جامع‌الشرایط که نمی‌تواند همه حقوق را برای خود محفوظ بدارد ولی زیر بار هیچ مسئولیتی نرود و همه را به گردن همسایه و عوامل خودسر بیاندازد. درجامعه‌ای که همه مسئولینش «کارگزار» ولی هستند او آمر و مسئول هر پیشرفت یا پسرفتی است. اگر نوع رهبری کردن این ولی مردم را به سعادت رهنمون شود او لایق احترام و عزت است؛ اما اگر به جان، مال و ناموس مردم صدمه‌ای وارد شود، بی‌حرمتی، ضرب و شتم، قتل و تجاوز صورت بگیرد، و «ولی» که سر نخ همۀ امور به دست اوست ادعا کند که «کار، کار عوامل خود سر و خلافکار بوده» از بی‌لیاقتی و عدم کفایت خود گفته است. او دیگر «جامع الشرایط» نیست. زیرا شروط «عدالت و تقوای، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت و مدیریت» را از دست داده است.
Reblog this post [with Zemanta]